یه خبر خوب دارم یه خبر بد
خبر بد چیه؟!
فقط یه گلوله داریم
خبر خوب چیه؟!
هنوز یه گلوله داریم
عجب هفتهای بود
امروز دوشنبهست کاپیتان
این دو دیالوگ، از معروفترین دیالوگهای تاریخ یکی از بهترین کامیکهای دنیاست.
تقریبا کسی نیست که شخصیت محبوب تن تن رو نشناسد. بدون شک تن تن را باید یکی از معروفترین و محبوبترین شخصیتهای تاریخ کامیک برشمرد. جورج رمی با نام مستعار "هرژه"، شخصیتی را خلق کرد که نه تنها تبدیل به یکی از دورانسازترین کاراکترهای تاریخ کامیک شد، بلکه به یکی از اصلیترین منابع الهام بسیاری از کامیکهای بعد از خود تبدیل شد.
بیشتر از ۹۰ سال از خلق شخصیت تن تن میگذرد. شخصیتی که اگر حتی کامیکهای آن را نخوانده باشید و انیمیشنهایش را دست داده باشید، حتما او را با آن موهای خاص و پلیور آبی رنگش میشناسید. تن تن و سگ برفیاش میلو، نمادهای بزرگی برای دنیای ادبیات و انیمیشنهای دهه ۹۰ میلادی هستند و جزء مهمترین آثار ادبی کشور بلژیک محسوب میشوند.
نمیدانم شما دوران کودکی و نوجوانی خود را چگونه گذراندهاید. اما حدود ۲۲ سال پیش، زمانی که من یک بچه ۸ الی ۱۰ ساله بودم، نه کنسولهای پیشرفته وجود داشت و نه رایانههای شخصی قدرتمند که توانایی اجرای بازیهای با رزولوشنهای بالا و گرافیک نزدیک به واقعیت را داشته باشند. آن زمان، تفریحات ما به خصوص در فصل تابستان، در سوپر نینتندو، سگا در کلوپ، گل کوچیک و تن تن خلاصه میشد و شاید به جرات بتوانم بگویم که مورد علاقهترین تفریح من، خواندن کامیکهای تن تن بود. زمانی که دسترسی به اطلاعات، به این وسعت وجود نداشت و خبری از اینترنت و گوشی هوشمند و تبلت نبود. بعد از ظهرهای گرم تابستان را زیر کولر و با خواندن داستانهای مصور تن تن میگذراندم. خودم را در دنیای فوقالعاده زیبای ساخته شده توسط هرژه غرق میکردم، به عصبانیتها و دشنامهای کاپیتان هادوک میخندیدم، به تن تن و میلو افتخار میکردم، از خنگ بازیهای دوپونت و دوپونط عصبانی میشدم، مجذوب حواس پرتیهای پروفسور تورنسل میشدم، بیصبرانه منتظر زنگ خوردن تلفن کاخ مولینسار و پاسخ نستور میماندم و از راستاپاپولوس میترسیدم!
قهرمان کتاب های هرژه، خبرنگاری بلژیکی به نام تن تن هست که خیلی شجاع و مهربان بود و در ماجراهای مختلف سعی میکرد تا با کارهای خلاف مقابله کند. تن تن به جز اینکه خبرنگار ماجراجویی بود، خلبان ماهری هم بود که در چند داستان میتوانید این موضوع را متوجه شوید.
همین موضوع باعث شد که به این نتیجه برسیم تا محصولاتی را براساس آنچه در توان ما بود ارائه کنیم. حالا طبق داستانی که ما در تاج درست کردیم تا منطبق با کارکتر تن تن باشد چند تصویر سازی انجام شده که در ادامه درباره هر کدام از آنها توضیح دهیم.
تصویر اول:
"خرچنگ پنجه طلایی"
میدانید تن تن و کاپیتان هادوک باهم چطور آشنا شدند؟!
این تصویر اشاره به داستان، خرچنگ پنجه طلایی دارد. جایی که تن تن برای منحل کردن باند موارد مخدر تمام تلاش خودش را میکند. اما مهمترین و جذابترین قسمت این داستان جایی بود که ما با شخصیت دوست داشتنی، جالب و خشن به اسم کاپتان هادوک آشنا میشویم. اولین ملاقات تن تن با کاپیتان هادوک اینطور رقم خورد که تن تن برای رسیدن به اتاق کاپیتان از دستبند طلای تاج درسا استفاده کرد. دستبندی که در یک سمت پلاک آن تصویر تن تن و در سمت دیگر پلاک تصویر میلو به چشم میخورد.
تصویر دوم:
"روی ماه قدم گذاشتیم"
"این قدم یک قدم کوچک برای انسان و یک جهش فوق العاده بزرگ برای بشریت است"
تقریبا همه میدانیم که این جمله یکی از معروفترین جملههای قرن بیستم به شمار می رود. آرمسترانگ بعد از قدم گذاشتن روی ماه این جمله را به زمین مخابره کرد. جالب اینجاست که تن تن دقیقا 15 سال قبل از اینکه اولین انسان قدم روی ماه بگذارد این جمله را گفته بود:
"برای اولین بار در تاریخ بشریت یک انسان روی کره ماه وجود دارد!"
یکی از دستاوردهای مهم تن تن از سفر به ماه این بود که به یخ دست پیدا کرد آن هم روی کره ماه!
البته موضوع جایی جالبتر میشود که در سال 1944 کاوشگر "کلمنتایم" این ادعاهای تن تن را جامهی حقیقت به آن پوشاند و مهر تاییدی به حرفی زد که شاید تنها در یک کامیک دربارهی آن، تنها صحبت شده بود.
البته این تنها دستاورد تن تن روی ماه نبود و او علاوه بر تمام اتفاقاتی که روی کره ماه کشف کرد توانست به طلای تاج که از مدتها قبل در گوشهای از این سیاره جا خشک کرده بود دست پیدا کند.
تصویر سوم:
"پرواز شماره 714"
در داستان پرواز شماره 714 تن تن و میلو برای اولین بار با موجودات فرازمینی مواجه میشوند.
در این داستان هواپیما در میانه راه دزدیده میشود و حالا این بار، تن تن برای حل این ماجراجویی چالشهای عجیبی را پشت سر میگذارد. جالب است که بدانید در این داستان "اسکوت" خلبان جایگزین خلبان اصلی به این نکته اشاره میکند که قبلا یکی از پاهایش در تهران شکسته است. هرژه همیشه گفته که پس از داستانِ جواهرت کاستافیوره قصد داشته با یک ماجراجویی بسیار بزرگ به ذات اصلی مجموعه یعنی ماجراجویی برگردد.
هرژه خیلی خوب از پس این کار برآمد و تن تن توانست به شایستگی هرچه تمامتر پس از پایان چالشهای این قسمت، گردنبند طلایی تن تن و گردنبند طلایی میلو را بعنوان یادگاری از جزیرهای در جاکارتا دریافت کند.
تصویر چهارم:
"ماجراجویی تن تن در تهران"
بعد از اتفاقاتی که در پرواز شماره 714 رخ داد تن تن مشتاق یک ماجراجویی تازه از جنس خرید طلا در تهران شد. هرژه معتقد بود که هیچ کدام از داستانهای تن تن تا این حد بالا و پائین نداشته است. شاید پس از این همه ماجراجوییهای مختلفی که تن تن و میلو، از مارجرای کشتی و سفر به ماه گرفته تا هواپیما و غیره انجام داده بودند، حالا نوبت به کمی تفریح از جنس خرید رسیده بود تا تن تن در ادامه ماجراجویی های قبلی خودش به جایی برسد که همیشه در تمام این ماجراجوییها رد و اثری از طلا را دیده بود، تاج.
تن تن این بار به تهران آمده بود تا بعد از رسیدن به طلاهای کاستافیوره و گنجهای راکام، این بار در جستجوی پیدا کردن گنج جدیدی به اسم طلای تاج باشد. او در شهر تهران گشت، سوال پرسید، قدم زد، ماجراجویی کرد تا بالاخره در یک عصر پاییزی وقتی که بارونی بلندش را پوشیده بود و به همراه میلو قدم میزد ناگهان چشمانش از پشت ویترینهای زیبا و تزیین شده، به محصولات و لوگوی تاج که در پس یکی از شعب تاج قرار گرفته بود بیافتد. بیشتر از این، آخرین ماجراجویی تاج را توضیح نمیدهیم و پیشنهاد میکنیم که این سری از داستانهای تن تن و میلو را از دست ندهید و حس ماجراجویی در شعب تاج را تجربه کنید.
کلی رمز و راز از تن تن در شعب تاج منتظر شماست.
این بار شما از راز این معما پرده بردارید.